«همدستي خياباني با ارامنه بر ضد اردوي اسلام»
آذربايجان و ناسيوناليسم ايراني
تورج اتابكي
دقت: اين نوشته از ديدگاه قوميت گرائي افراطي فارسي و موضعي ترك ستيزانه و ضدآذربايجاني نوشته شده استּ
بازگشت عثمانيها
در سالهاي بعد از جنگ اول جهاني نه فقط صحنه تحولات قفقاز، بلكه عرصه آناتولي نيز به نحوي اساسي دگرگون گشت. تندباد انقلاب طومار امپراتوري تزاري را در هم پيچيده بود و عثمانيها بر آن شدند كه تكه پارههاي بر جاي مانده از امپراتوري خود را از نو مرتب كنند. اگر چه آنها در دور اول پيشروي خود در قلمرو ايران فرصت تبليغ و ترويج آراء پانتركيستي خويش را نيافتند ولي اينك با توجه به سقوط آن دشمن ديرين در پي انقلاب 1917، ميتوانستند دور جديدي از اين مبارزه را آغاز كنند. همان گونه كه يكي از مأموران سياسي دولت بريتانيا خاطرنشان ساخت: «تركيه دست در دست تاتارهاي ماوراء قفقاز (باكو) نهاده و آنها نيز به حساب خود مدعي آذربايجان شدهاند... شمال ايران براي تركيه به عنوان حلقه واسطي با تورانيان آسياي مانه، اهميتي اساسي دارد.»(29)
در اواسط آوريل 1918 سپاهيان عثماني براي دومين بار بر آذربايجان يورش آوردند. يوسف ضياء(30) يكي از مسؤولين محلي عمليات تشكيلات مخصوصه ـ سرويس مخفي عثمانيها ـ در ايران به عنوان مشاور سياسي سپاهيان عثماني در ايران منصوب شد و چندي بعد نيز تشكيلات مخصوصه يك هيئت ويژه پانتركيست را به تبريز گسيل كرد.(31) چاپ و انتشار نشريهاي به تركي، به نام آذرآبادگان كه ابزار اصلي قواي عثماني در تبليغ پانتركيسم بود يكي از مهمترين وظايف اين هيئت بود. سرپرستي اين نشريه به تقي رفعت، يكي از روشنفكران آذربايجان سپرده شد كه بعدها به دليل نقش مهمش از لحاظ نوآوري در ادب فارسي شهرت به سزايي يافت.
با اين حال به رغم تمامي اين تلاشها، نيروهاي عثماني به نتايج درخور توجهي در آذربايجان دست نيافتند. اگر چه بخش وسيعي از آذربايجان براي چند ماه در اشغال نظامي آنها بود، هرگونه تلاش آنها براي پيشبرد پانتركيسم ناكام ماند. در اين دوره حضور عثمانيها به هيچ وجه با اقبال عمومي احزاب محلي روبرو نشد. آنها از بدو ورود به تبريز با دموكراتهاي محلي درگير شدند و با گذشت زمان اين مناسبات چنان تيره شد كه در نهايت به صدور فرمان بازداشت شيخ محمد خياباني ـ رهبر پرطرفدار دموكراتها ـ و نوبري و بادامچي دو تن از ديگر يارانش منجر شد. عثمانيها آن دو را به قارص تبعيد كردند.(32) اگر چه در مراحل بعد مقامات عثماني سعي كردند با طرح اتهاماتي مبني بر «همدستي خياباني با ارامنه بر ضد اردوي اسلام»(33) اين اقدام خود را توجيه كنند ولي اين حركت به شكلگيري يك احساس شديد ضد عثماني در ميان دموكراتهاي آذربايجان، منجر شد؛ دموكراتهايي كه در آستانه قبضه امور در كل آذربايجان قرار داشتند.
تابستان 1918 نقطه اوج اقتدار عثمانيها محسوب ميشد. براي آنها كه بخشهاي وسيعي از شمال غرب ايران را در اشغال داشتند، سوق قشون به قسمتهاي شمال رود ارس، هدف بعدي تلقي ميشد و با سقوط باكو در سپتامبر 1918 و استقرار عثمانيها در كناره غربي درياي خزر، چنين به نظر ميآمد كه ايدهآل توران، بالاخره به مرحله تحقق نهايي نزديك شده است. ولي تحولات جاري در ديگر جبهههاي جنگ و همچنين قحطي فزاينده در تركيه، عرصه را بر سران اتحاد و ترقي ننگ كرد. جنگ به مراحل پاياني خود نزديك ميشد.
در اين مرحله در حالي كه مصادره گسترده غله و احشام در مناطق تحت اشغال به نارضايي گستردهاي در ميان مردم دامن زده بود و عثمانيها و آلمانيها در 23 سپتامبر 1918 با انعقاد معاهدهاي تعهد خود را به محترم شمردن تماميت ارضي ايران اعلان داشتند، شكستهاي پي در پي نيروهاي عثماني در جبهه فلسطين و شام از يك سو و خروج بلغارستان از صف متحدان آلمان و عثماني از سوي ديگر، ادامه جنگ را غيرممكن ساخته و در 9 اكتبر حكومت كميته اتحاد و ترقي بركنار و عزت پاشا كه هوادار متفقين بود زمام امور را در دست گرفت. انعقاد اين پيمان ترك مخاصمه نخستين نتيجه حاصل از اين دگرگوني بود.
با مراجعت شيخ محمد خياباني به تبريز، در 24 ژوئن 1920 دموكراتها اداره امور را بر عهده گرفتند. در كشوري كه بيگانهستيزي يكي از اركان عمده فرهنگ سياسي غالب به شمار ميرفت، كوتاه كردن دست مداخله بيگانگان، به يكي از اهداف اصلي نهضت خياباني بدل شد. با توجه به عملكرد پيشين عثمانيها در قبال خياباني و يارانش، مناسبات چنداني ميان آنها برقرار نبود. ولي در اين مرحله دغدغه خاطر اصلي دموكراتهاي آذربايجان آن بود كه با توجه به تحولات سياسي عمدهاي كه در قفقاز جريان داشت، چه رويكردي را اتخاذ كنند.
در 27 مه 1918 هنگامي كه در مناطق شمالي رود ارس و شرق ماوراء قفقاز تشكيلاتي موسوم به جمهوري آذربايجان اعلان موجوديت كرد، اتخاذ يك چنين اسمي در ميان ايرانيان ـ به ويژه در ميان روشنفكران آذربايجاني ـ نگرانيهايي را موجب شد. خياباني و همراهانش در اقدامي به منظور تأكيد بر جدايي از اين پديده، تصميم گرفتند كه نام ايالت آذربايجان را به «آزاديستان» تغيير دهند.(34) آنها در توجيه اين عمل به «نقش حماسي» آذربايجان در نهضت مشروطه در ايران اشاره داشتند كه به نظر آنها خود دليل موجهي بود براي اتخاذ نام آزاديستان.(35)
0 Comments:
Post a Comment
<< Home