AZADİSTAN (ERKİN YURD) -XİYABANİ

Wednesday, July 07, 2004

پا شويد! كه تهران ربوده سيل ارتجاع و وطن فروشي ا ست!



شهيد شيخ محمد خياباني خطاب به آذربايجان:


پا شويد! كه تهران ربوده سيل ارتجاع و وطن فروشي است!




آزاديخواهان،روز فداكاري است! آزادي و استقلال وطن در خطر است!

آذربايجان با آن افتخارات انقلابي كه صفحات تاريخ با خط جلي نقش نموده است شما را دعوت بقيام مي نمايد.

پا شويد! كه تهران ربوده سيل ارتجاع و وطن فروشي است!

دست بدست دهيد كه صداي لرزناك وطن از فرزندان غيور خودش استمداد و استغاثه ميكند! آزاديخواهان آذربايجان بايد اين صدا را شنيد!...

عمارت تجدد- تبريز


مقاله اي در مذمت ترس، از شهيد شيخ محمد خياباني

‍«جبن- ترس»

(ميترسم !) اين شرم آگينترين اعترافي است كه يك مرد در پيش وجدان خودش بزبان بياورد...

(ميترسم!) اصطلاح و فرمول پست ترين در كه انخفاض و سقوط قواي معنويه يك فرد بشري است.

(ترس) بدترين احتراص و شومترين هيجاني است كه موجود انساني در سرشت خودداشته باشد.

(ترس)مرد را از همه شئون رجليت و مزاياي فتوت لخت كرده،او را در اسفل مراتب مسكنت با،دنيترين حيوانات همسنگ و هم پايه قرار ميدهد.

افراد ترسوي يك هيئت اجتماعيه، يك جماعت ،يك (ملت ترسو) بار مي آورند.

يك ملت ترسو بزودي در چنگال ستمگر گرفتار مي آيد.

براي گذاردن طوق رقيت و بندگي بر گردن بردبار يك ملت ترسو بيدادگران تردست و فرعونهاي بيرحم ومروت با كمال آشنايي پيدا ميشوند و با سهولت تمام بر مرام خود نائل ميگردند.

ترس عامل عمده اسارت ملتها است.

بغير از اسارت سياسي امراض مستوليه آفات و بليات نيز،احتياج بمساعدت و معاونت ترس و واهمه دارند.

چنانچه يك شخص ترسو،در مقابل تهديدات زور،از خود رفته و بكلي خود را باخته از حقوق خود چشم ميپوشد و مقدسترين دارائيهاي خود را از دست ميدهد.همچنان نيز بواسطه ترس،در تحت تاثيرات شوم اين احتراص پست،قواي مقاومت بدن او نيز معدوم شده حملات امراض را آزادتر مي گذراند و مكربها با جسارت هر چه تمامتر و با يك اقتدار هردم افزونتري در تخريب و انهدام صحت او كار ميكند.

در حاليكه ترس بالذات باعث يك فلاكت نيست،حتما در ترديدو تشديد اثرات آن فلاكت يك سهم و شركت معتنابهي دارد.

ترس،در كمترين درجه شئامت و مضرت،مايه تكثير آلام و اكدار بوده در درجات بالاتر يا خود مستقيما توليد مصائب ميكند و يا بشكل يك احتراص مسلولي و زندگاني،بر بادده تجلي نموده آسايش و استراحت عادي و معنوي را بكلي از شخص سلب مي نمايد.

قواي فكريه،عقل و ذكاوت مرد را دچار فلج مي سازد قواي جسماني بفوريت از كار مي افتد در پيكريكه مظهر جلوه نمائي يك تندرستي و مصدر نمايش يك ذكاوت و فراست انساني بود ترس رنگ پريده و خون افسرده يك هيكل جامد و بي شعوري و بي اختياري و بي حركتي يك طيف و مغلوبي را پديدار مي گرداند.

آثار ترس در بنيه ملتها هم چنين است آنچه ترس در ابدان افراد بعرصه ظهور مي آورد

در كتله(توده) جماعتها نيز احداث و ايجاد كرده قوائ معنويه و اجتماعيه را نيست و نابود مي سازذ.يك ملت را كه در حد ذات خود يك قوه عظيم مغلوبيت ناپذير است به يك هيچي محض ،يكعدم صرف مبدل مي سازد.

ترس بزرگترين دشمن تعالي و ترقي و تكامل وتجدد است،ترس خصم بي امان بشريت است،

شرف چيست؟ عزت نفس مردي همه عواطف و ملكات نفيسه بشر در تحت تهديد اين احتراص مشئوم قرار گرفته اند كه (ترس)نام دارد.

جايي كه (ترس) است از فضايل و مزاياي بشريت چيزي نيست. اگربايد انسان بود اگر لازم است شرافت انسانيت داشت نبايد ترسيد.

(نبايد ترسيد) با واپسين درجه است كه بتوان در آن حيثيت و شرافتي را از عوالم بشريت هنوز نگهداري نمود ولي:

نترسيدن كافي نيست،بايد جرات و شجاعت داشت، بايد پر دل بود!

جرات،يك جرات مسلح با تدبير و وشجاعت يك شجاعت دوربين و دورانديش ولي يك جرات و شجاعت فداكار و پر حرارت بر عكس ترس و واهمه ناجي ملتها است.

آنچه را كه ترس در تخريب اساس مليت آزادي و بشريت بكار مي برد شجاعت در تشييد و تحكيم در صيانت و حفاظت همان اساس ها بكار مي اندازد.

دو نوع شجاعت است: يك شجاعت مادي و يك شجاعت معنوي شجاعت مادي عبارت از: استحقار خطرو تهلكه است، كه از عالي ترين درجه آنرا(استحقار موت) ميناميم زيرا كه (موت) اعظم خطرات است،وهيچ كس هرگز دو مرتبه معروض آن خطر نخواهد شد شجاعت مادي ملكه است كه ميتوان اكتساب نمود و بواسطه رياضت و ورزش بر قوت آن پرورش داد بر مقدار آن افزود

پس از اثبات وجود نمودن در راه ميدان جنگ يك سرباز بز دل ممكن است پردل شود و يكسرباز دلير هميشه دليرتر مي گردد.

بواسطه ورزش بشجاعت مادي اعضائ بدن ما،بيك حالت سكونت و آرامي باعتدال دائمي عادت مي گيرند كه در مقابل هر خطر كوچكي از هر مهلكه معمولي دچار اختلال و تزلزل نمي شود.

شجاعت معنوي،عبارت از حاكميت و تسلط مرد است نسبت باحتراصات خود.

كسيكه تابع هوا و هوس احتراصات رديئه و بطور عموم محكوم نفس اماره خويشتن نيست شجيع و جسور است.

اغلب اوقات نميتوان بر قوانين جابره طبيعت غلبه جست،ولي،مردان توانا بر نفس خودشان فرمانروايي مي كنند. زخم ميخورند،خونشان مي چكد، مي ميرند ولي نمي ترسند

و اين گونه مردها غير قابل مغلوبيت هستند.

اين شجاعت ،يك فظيلت استؤنتيجه يك محانمه منطقي است. اثر عزم و اراده، جلوه يك تصميم اختياري است.

( چون نبايد بترسم،نمي خواهم بترسم و نمي ترسم) اين است قرار و تصميم مرد شجيع، و در مقابل اين تصميم، هيچ قوه از قواي معلومه بشري و طبيعي،فائق و غالب نيست.

شجاعت معنوي،چنانچه گفتيم، بسته بعزم و تصميم است و بنابراين (وقت) دارد ساعتي كه اينوقت را معين مي دارد،همانا حس شرافت و عزت نفس ما است،همينكه حركت شخص، عمل او،(ترس) ناميده خواهد شد، همانا (وقت) است كه شجاعت او انفاق و انفجار نموده ترس را رد و مضمحل سازد.

... نبايد فراموش كرد (ماي موفقيت و سبب فيروزي جهانگيران دلير،ملتهاي دلير است و بس.)

و ملتهاي دلير بايد شجاعت خودشان را در تامين آسايش بشر و ترقي و تكاملدموكراسي،بكار وادارند، و نترسند.

شهيد شيخ محمد خياباني- از كتاب قيام خياباني در تبريز

0 Comments:

Post a Comment

<< Home