AZADİSTAN (ERKİN YURD) -XİYABANİ

Wednesday, June 16, 2004

نقش دانش آموزان در قيام آزاديستان خياباني



ياشاسين ايستيقلاليميز, ياشاسين حورييت!


عبدالحسين ناهيدي آذر


غم هجران تو شيخا نه چنان است كه سرآيد
در دبستان تجدد دلم اين نغمه سرايد
صبر بسيار ببايد پدر پير فلك را
تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد


يكي از ويژگيهاي جنبش مشروطه خواهي، حضور سياسي و نقش فعال جوانان دانش آموز در اين جنبش و ديگر جنبشهاي مشابه بعدي، به ويژه در نهضت شيخ محمد خياباني است. در بهار سال 1299 شمسي نوجوانان تبريز بار ديگر مردانه به پا ميخيزند و حمايت بيدريغ خود را از اين نهضت ملي كه منظوري به جز برقرار داشتن نظام مردمسالاري و از «قوه به فعل آوردن رژيم مشروطيت» و پيكار با ديكتاتوري داخلي و امپرياليستهاي يغماگر نداشت، اعلام داشتند. در روزهاي اول جنبش نوجوانان دانش آموز و يا به قول شيخ محمد خياباني اين «فرزندان كاوه آهنگر» و «بابك خرم دين» «مجتمعاً خيابانها را با پرچمهاي 3 رنگ ملي گردش كرده، وارد بازار شدند. آنها چوبه داري را كه از طرف دژخيم معروف مكرم الملك نصب گرديده و آلت صلب و اعدامهاي بي محاكمه و غيرقانوني شده بود، بر زمين زده، سوزانيدند و يكي از چوبه هاي دار و چوب فلك خان حاكم را نيز به عمارت تجدد بردند و به معرض نمايش گذاشتند. اين شاگردان با نطقهاي موثر و با هيجان فوق العاده آزاديخواهان و جمعيتي كه در حياط تجدد گرد آمده بودند، استقبال گرديدند. »بنا به نوشته غلام محمدلي، در گردهمايي «عصر روز پنجشنبه 12 ماه مي (خرداد) نيز همه دانش آموزان دبيرستانها و دبستانها به هيأت متشكل و با دسته هاي منظم به حياط تجدد وارد شدند و علاقه وافر و حماي تخود را از قيام اعلام داشتند. يكي از نوجوانان دانش آموز در سخنراني خود خطاب به رهبر قيام گفت: ما دانش آموزان خود را براي امتحانات آخر سال آماده ميكنيم. اميدواريم پدران ما به خاطر خوشبختي و تامين آتيه سعادتمند ما در كشور رژيمي آزاديخواه ايجاد كنند. اگر لازم شود براي پيشبرد مرام مقصد آزاديخواهان ما نيز حاضريم جان و مال را فدا كنيم.»


در جريان نهضت خياباني نوجوانان دانش آموز مدام در اكثر اجتماعات و متينگهاي خياباني حضور مييافتند و با سخنرانيهاي مهيج خود و خواندن اشعار فارسي و تركي به هيجان مردم ميافزودند. هنگامي كه بنا به پيشنهاد خيابانها آزاديخواهان بر سرگور شهداي وطن گرد آمده بودند از جانبازيهاي آنان قدرداني ميكردند، نوجوانان نيز همراه بزرگترها ياد شهيدان آزادي را گرامي داشتند.

آنان به ويژه بر سر مزار نوجوانان شهيد حسن و قدير - فرزندان علي ميسيو حاضر شدند و اين اشعار را دسته جمعي به آواز بلند سردادند:

ائي وطنه بذل ائله يه ن نقد-ي جان
ميللته دار اوسته وئره ن ايمتحان
محو اولا موشكلدو بو نام-و نيشان
قانيله صفا تاپدي بهار-ي وطن


به تاريخ 2 تيرماه 1299 ش. كانون جنبش از ساختمان شمس العماره يا عالي قاپو كه قبلاً كاخ و محل سكونت وليعهدهاي ايران بود، منتقل گرديد. مراسم انتقال با شكوه فراوان برگزار گشت. شاگردان مدارس، به همراه معلمان خود در اين مراسم حضور يافتند و اشعار و سرودهاي گوناگون خواندند. از جمله سرود مارسييز خوانده شد و با استقبال شديد حاضران مواجه گرديد. اين مراسم كه در ميدان عالي قاپو و در پيشگاه رهبر قيام شيخ محمد خياباني برگزار ميشد، دانش آموزان مدرسه متوسطه سرود زير را دسته جمعي با آواز بلند و خوش سر دادند:
«برخيز اي شير آزاديستان
آزادي از نو ميستان
مادر تو آزاد زادت
بر استبداد انقيادت،
از چه رو، از چه رو، از چه روست؟»

سپس يحيي دانش (آرينپور بعدي) به نمايندگي از طرف دانش آموزان تبريزي روي چهار پايه اي رفت و در حضور شيخ به سخنراني پرداخت، بخشي از سخنان وي به شرح زير است: «... ما در ايران عزيز و گرامي خودمان يك رژيم آزاد و مستقل ميخواهيم كه آثار ملالت بار را از اين محيط رفع و دفع نموده، علايم حيات تازه و شريفي را در جاي آن پديد سازد. ما در ايران پرستيده خودمان يك حكومت دموكراتيك ميخواهيم كه اين مملكت و ملت را مانند ساير وطنها و ساير ملتها با موسسات و تشكيلات مدنيه قرن حاضر مجهز گرداند و ما جوانان ايراني رااطمينان بحشد كه مثل جوانان ساير ملل، با علم و معرفت زمان خودمان مسلح گشته و خود را براي يك آتيه سزاوار و آبرومند حاضر نماييم... ما قيام و نهضت آزادي ستانه را تبريك و تجليل نموده و صداي خود را در اين فضاي آزاد بلند مينماييم كه:

زنده باد دموكراسي! زنده باد قيام دموكراتيك! زنده باد مجاهدين آزاديستان! زنده باد آقاي خياباني!(2)»


در اين روزها اشعار ذيل ورد زبان كودكان و نوجوانان تبريزي بود كه دسته جمعي در اجتماعات و در كوي و برزن باهيجان فراوان ميخواندند:

يئنه دؤندو ايقباليميز
نه رؤوشن ايستيقباليميز
حاصيل اولدو آماليميز
ياشاسين ايستيقلاليميز, ياشاسين حورييت!

عيزز-و شرف ميصداقيميز
آزاد اولوب توپراغيميز
رؤوشن هامي آفاقيميز
يايلاغيميز، قيشلاغيميز, ياشاسين حورييت!

ميللت هامي قارداشيميز
تورپاغيميز، داغ داشيميز
فتح-و ظفر يولداشيميز
اؤز اليميز، اؤز باشيميز, ياشاسين حورييت!


به هنگام حاكميت جنبش خياباني، پانزدهمين سال آزادي 14 مرداد 1299 (برقراري نظام مشروطيت) در تبريز با شكوه فراوان برگزار گرديد. در اين جنبش دانش آموزان سنگ تمام عيار گذاشتند و جلال و عظمت آن را دو چندان كردند. در اين روز «كليه اطفال مدارس به ويژه شاگردان مدرسه متوسطه (دبيرستان فردوسي امروزي تبريز) و سازمان فرقه دموكرات آذربايجان با صفوف منظم و پرچمهاي سه رنگ ملي، براي اداي تشكر از شركت كنندگان در جشن افتتاح پارلمان و عرض تبريك به اداره ايالتي و بعضي ادارات و محل اجتماعات ديگر رفته و پس از خواندن سرود خوش آهنگ آزادي، خطابه اي را ايراد كردند كه كوتاه شده اش چنين است: «ما شاگردان مدرسه متوسطه تبريز، اين جشن فيروز ملي را با صميميترين و صافترين احساسات وطنخواهانه استقبال و تلقي نموده، قلوب معصومانه خودمان را با عاليترين هيجان و غليان ملي مالامال و سرشار مييابيم. جشن استقرار مشروطيت بزرگترين جشن ملي ما است كه در هر سال معاودت آن در تقويم روزها هميشه هيجان افزاترين احساسات در دل جوانان ايراني بيدار خواهد ساخت. جهاني جديد و نيرومند جوانان هميشه با اين جشن خجسته حاكميت ملت، يك علاقه قلبي و روحي خواهد داشت. خالصترين تمناي ما اين بود كه امسال دوره پانزدهمين سال استقرار مشروطيت را با وجود يك پارلماني ملي جشن بگيريم. متاسفانه اين آروزي اساسي ما در اين موقع از قوه به فعل در نيامد. ولي خاطر جمع هستيم كه به زودي دارالشوراي ملي افتتاح خواهد شد. در پايان خطا به، تبريكات خالصانه خودمان را به پيشگاه عموم هموطنان آزاديخواه تقديم داشته و تبريك ميگوييم.»


جنبش خياباني براي كودكان و نوجوانان ميهن ارزش فرواني قايل بود و افكار خياباني تاثير زيادي بر انديشه و افكار آنان داشته است. با اين كه قيام خياباني به دست امپرياليستها و نوكران داخلي آنها در هم كوبيده و رهبر فرزانه آن به طرز ناجوانمردانه در 23 شهريور 1299 به شهادت رسيد، با اين حال سالها «جوش خون او در چشمهاي خشمگين جوانان آذربايجاني ديده ميشد و برق افكار وي در بيانات آنها مشاهده ميگرديد و فرياد زنده باد خون خيابان!» در كوچه پس كوچه هاي تبريز به گوش ميرسيد.

از كارهاي چشمگير ديگر جوانان در عصر جنبش آزاديستان، چاپ مجله اي به نام «مجله ادب» به وسيله دانش آموزان دبيرستان متوسطه تبريز بود، كه بنا به نوشته روزنامه تجدد «با شكل زيبا و خوش آيند» منتشر ميگرديد. مديريت مجله را عبداله زاده يكي از دبيران دبيرستان و سردبيري آن را يحيي آرينپور بر عهده داشت. آرين پور در آن زمان متخلص به «دانش» بود. كتاب از صبا تا نيما - در سه جلد - از آثار ارزشمند و ماندگار او است. دانش آموزان دبيرستان متوسطه با الهام از اين سخن پر محتواي خياباني كه گفته بود: «ما اولاد قرن حاضريم و عاق قرن خود نخواهيم شد» جمله: «ما اولاد امروزيم لكن به فكر فرداييم» را به عنوان شعار و سرلوحه مجله خود انتخاب كرده بودند. روزنامه تجدد نويسندگان جوان اين مجله را مورد تشويق قرار ميدهد و چنين مينويسد: «ما اين پيشاهنگان قافله جوانان را به قول خودشان با شهامت جواني و سوداي پاك ترقي قدم به عرصه مطبوعات ميگذارند، با مسرت و اميدواري سلام ميكنيم.»


در برخي از مدارس تبريز به ويژه در دبيرستان متوسطه، دانش آموزان دسته هاي هنر و تئاتر نيز تشكيل داده بودند و نمايشنامه هايي را در خود مدرسه و يا در مكانهاي مناسب روي صحنه ميآوردند. از آنجمله ميتوان پيسهايي مانند «آرشين مال آلان»، «سرگذشت پرويز(3)» نمايشنامه كمدي «حكايت ميسو ژوردان حكيم نباتات فرانسوي» و «درويش مست علي شاه جادوكن مشهور» اثر ميرزا فتحعلي آخوندزاده را نام برد. اغلب اين نمايشنامه ها به زبان تركي اجرا ميشدند و در آمد آنها صرف امور خيريه و عام المنفعه ميگشت و كارگرداني آنها را عبداله زاده فريور به عهده داشت. چنين كارهايي در زماني صورت ميگرفت كه در ساير شهرهاي ايران حتي نام تئاتر را نشنيده بودند.


پاورقي
1- اين مقاله از كتاب «نقش كودكان و نوجوانان در جنبش مشروطيت» گرفته شده كه در سال 1359 به قلم راقم اين سطور، زير چاپ رفته است. اميد آن كه امكان چاپ دوم نيز برايش مهيا گردد.2
- خياباني دستور داده بود از به كار بردن القاب و عناوين تو خالي و عوام فريبانه كه در عصر قاجاري به شدت رايج شده بود، خودداري و در نوشته ها و گفتگوها به لفظ آقا و يا خانم اكتفا شود. و در مورد مقام روحاني خود نيز فقط به كلمه «شيخ» اكتفا كرده بود.3
- سرگذشت پرويز، نمايشنامه كوتاهي است به قلم شادروان ميرزا تقيخان رفعت كه در دو پرده تنظيم شده بود. زمينه داستان و غالب اشعار آن از حكيم نظامي اقتباس شده است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home